نقد هنر

فصل فعال هنر / نگاهی به دنیای متناقض وارستگی اثر هنری

فصل فعال هنر / نگاهی به دنیای متناقض وارستگی اثر هنری لینک : https://asarartmagazine.ir/?p=14419 👇 سایت : AsarArtMagazine.ir اینستاگرام :‌ instagram.com/AsarArtMagazine تلگرام :  t.me/AsarArtMagazine 👆

فصل فعال هنر / نگاهی به دنیای متناقض وارستگی اثر هنری | سعید فلاح‌فر: هنر و اثر هنری در مرز وارستگی تناقضات ظاهری، متولد و بالغ می‌شود.

به گزارش مجله اثرهنری به نقل از سرویس تجسمی هنرآنلاین: سرانجام اثر هنری چیست؟ انبار شدن در گنجینه موزه‌ها و انبار کلکسیونرها؟ انتظار در پستوی دلالان هنری؟ کالایی برای مبادله در حراج‌ها و آرت‌فرها؟ نمایش در نگارخانه‌ها و مکان‌های هنری؟ استخوان لای زخم‌های هنرمند؟ درج در فهرست مباهات و افتخارات شخصی؟ حظ منفک از هستی و گریز از درد مصائب فردی و جمعی؟ تخدیر یا سرگرمی مخاطب؟ تأدیب و آموزش و هدایت جامعه؟ تلطیف شهر؟ تفسیر و تبیین و تحلیل امور جاری؟ ورود به کتاب‌های درسی و هنری و تحقیقی؟ ذخیره مستند تاریخی؟ تزئین دیوار تالارها و سالن‌ها و خانه‌ها؟ حاشیه‌نشینی زینتی برای برنامه‌ها و متن اصلی زندگی؟ حکم تاییدی برای سردر انجمن‌ها و احزاب سیاسی؟ تبلیغ و کسب محبوبیت برای جریانات فکری؟ سفیران فرهنگی و حکومتی؟ اهرم قدرت‌نمائی و اغناء سمپادهای مشتاق و مجذوب؟ این سرانجام در چیستی و چرایی و چگونگی فعالیت هنرمند و چشم‌انداز هنر، چه نقشی دارد؟

هنرمند (به معنای امروزین آن) ممکن است، یا می‌تواند، “حکیم” باشد. اما اثر هنری الزاماً “حکمت” نیست. هنرمند عاقل است، اما اثر هنری الزاماً “عاقلانه” نیست. هنرمند می‌تواند “عارف” باشد، اما اثر هنری الزاماً محمل و مظهر “معرفت” نیست. هنرمند می‌تواند “مصلح اجتماعی و اخلاقی” باشد. اما اثر هنری “ناصح روشن” نیست. هنرمند برای خلق اثری می‌تواند از طرف منابع و مراجعی حمایت مادی و معنوی بشود، اما خود و اثر هنری او، پرچم برافراشته و یا سخنگوی بی‌اراده این متولیان نیست. “مفهوم”، “محتوا”، “موضوع”، “مضمون” و… در اثر هنری مطابق علوم رسمی دسته‌بندی و معین نمی‌شوند و در اثر هنری با تعاریف هنری خاص و شیوه بروز خاص و برای حصول نتایج خاص خود حضور پیدا می‌کند. چرا که به عکس علوم رسمی؛ اثر هنری ذاتاً و اصولاً علاقه‌ای به “قطعیت” ندارد. بدیهی است “شعار” و “شعارزدگی” در اثر هنری هم تابعی از این قاعده خواهد بود. در عین حال می‌تواند، غیرآشکار، حاوی یا منجر به همه این خصوصیات باشد.

هنر می‌تواند برداشت‌های مشخصی از گذشته‌ها و باورها و… و ارجاعاتی قابل تأویل به مسلک‌های فکری و عقیدتی، یا تحولات اجتماعی و فلسفی داشته باشد، اما جای هیچ “مرام‌نامه و بیانیهای” را نمی‌گیرد. همانطور که “چاشنی” قدرت انفجاری ندارد اما “چرخه انفجار” بمبی را کامل می‌کند. با این وجود؛ “هنر” میانه‌ای با “کاربری عوامانه” و “خدمتگزاری” ندارد و در قالب ترکیب “هنر کاربردی” و “ابزار تبلیغاتی” نمی‌گنجد. از این منظر؛ هنر “کالای تجاری” موردپسند یا تأمین سفارش “مشتری” نیست، حتی اگر مقصود از مشتری همان “مخاطب” باشد. بدیهی است این طرز تلقی از لحظه‌های آفرینش هنری، تا جایی که منجر به الزام و فشار و تحمیل نباشد، مغایرتی با حمایت از هنرمندان و یا مبادلات آتی اثر در بازار هنر ندارد. همانطور که نافی انتساب به جریانات فکری و اجتماعی و… نخواهد بود.

در حالی که مهارتی مثل طراحی پوستر و بسته‌بندی کالا و… بیشتر به استفاده از نشانه‌های آشنا برای انتقال سریع‌تر و دقیق‌تر پیام به مخاطب شناسائی شده، تکیه دارد و یا خوشنویسی به کلام و متن و انتقال مفاهیم گفتاری وابسته است و یا بخشی از صنایع دستی و هنرهای سنتی، با وجود ظرافت و تزئینات، در انجام امور روزمره به کار می‌آیند، یک نقاش هنرمند، انتظاری اینچنین از سرنوشت نهائی تابلو نقاشی خود ندارد. در صورت نیاز، خود به خلق نشانه‌های تازه، نقش تازه و اثرگذاری‌های تازه مبادرت می‌کند. اگرچه – به این معنا – چندان هم پایبند اصالت “پیام معین” نیست. اثر هنری هنرمند با مخاطب به کمال می‌رسد، اما هنرمند در جایگاه و در لحظه آفرینش، نه مرعوب مخاطب است و نه در تصرف و در خدمت سلائق، رضایت، خوشامد و نیازهای مخاطب.

هنر از همه عوامل زیستی و انگیزشی، اعم از طبیعت، جامعه‌شناسی، اقتصاد، روان‌شناسی، سیاست، مذهب، علوم تربیتی، خاستگاه و… نشأت می‌گیرد، یا به تعبیری انعکاسی از روز و روزگار خود است، اما مستقیماً تریبون رسمی و یا مرجع استنادی هیچ کدام از این عوامل نیست. در این رقابت و مراوده‌های مستمر؛ هنر تلاشی است برای عبور از محکومیت به حاکمیت. اما نباید این تعریف را با اصطلاح رایج “هنر برای هنر” و استقلال هنر از هر نوع “رسالت و محتوای قابل تحقق”، انتزاع از معانی و تفاسیر و یا برائت از ارتباطات پیچیده فکری و رفتاری اشتباه گرفت. به عنوان نمونه مجسمه‌ها و نقاشی‌های دیواری کلیساها، آنجا که در تعریف هنر می‌گنجند، با این‌که از اعتقادات مذهبی و روایات انجیل و… متأثر بوده، تجسم بدیهی و قطعی مسیحیت نیست. همانطور که طرح‌های اسلیمی، با همه مفاهیم نمادین و اعتقادی، تفسیر و تبیین مستقیم اسلام نیست. اتفاقاً وجه هنری این آثار را باید در تجلیات شخصی هنرمند جستجو کرد که البته دین و روایات تاریخی و مذهبی هم بخشی از شاکله آن محسوب می‌شود و تنافری با رسالت هنر ندارد. همانطور که تعلقات اجتماعی، نیازهای مالی، میل به ماندگاری، شهرت و گرایشات سیاسی و… می‌تواند در پیشینه‌های انگیختگی یک هنرمند موثر باشد اما نمی‌تواند بر نتیجه اثر؛ حکومت مطلق و بلامنازع داشته باشد. تا حدی که هنرمند در مظان سفارش‌پذیری قرار گرفته و به جای فرایندی تاثیرگذار و فعال تا مقام تکنسینی و اجرا و انفعال تنزل پیدا کند.

اگر “هنر” را مجموعه کاملی از “هنرمند”، “اثر هنری”، “زمانه، شرایط و موقعیت ارائه”، “مخاطب” و… بدانیم؛ در نگاه نخست، بعضی از این موضوعات ممکن است متناقض به نظر رسیده باشند. اما در واقع هنرمند، با نبوغی غریزی و نه چندان اکتسابی، تجارب و روزگار خود را به کشف لحظه‌های ممکن در این میان می‌گذراند و هنر و اثر هنری در مرز وارستگی همین تناقضات ظاهری، متولد و بالغ می‌شود.

Visits: 1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا