آموزشیفراخوان نقاشی

فرناند لگر و شکوفایی کوبیسم

فرناند لگر و شکوفایی کوبیسم لینک : https://asarart.ir/Atelier/?p=5247 👇 سایت : AsarArt.ir/Atelier اینستاگرام :‌ instagram.com/AsarArtAtelier تلگرام :  @AsarArtAtelier 👆
فرناند لگر و شکوفایی کوبیسم | بررسی نقش فرناند لگر در گسترش هنر مدرن

فرناند لگر و شکوفایی کوبیسم | آتلیه اثرهنری به نقل از نوریاتو : اگر بخواهیم از نظر هنری صحبت کنیم، اکثر هنرمندانی که در جنگ‌جهانی اول شرکت کرده‌اند، با مخلوطی از شوک، تاسف و وحشت به آن پاسخ داده‌اند. برای مثال می‌توان به یکی از پرتره‌های هنری تونکس که در آن صورت سربازها به طرز دلخراشی تغییر شکل داده شده بود یا تصورات جهنمی اتو دیکس از زندگی در جبهه غربی، که در مجموعه جنگ خودش به تصویر کشیده است اشاره کرد. البته داستان فرناند لگر متفاوت بود. او به عنوان مهندس عملیاتی در یگان مهندسی ارتش فرانسه خدمت می‌کرد، در نبرد وردن نیز شرکت داشت و در نهایت پس از یک حمله با گاز، از خدمت کنار گذاشته شد. در زندگی پس از جنگ او فقط به صورت مثبت تجربیات زمان جنگ خودش را در آثار کوبیسم و دیگر آثار خودش بیان می‌کرد. او با عبارت ” یک واقعیت خیره‌کننده که کاملا برای من جدید بود” از این تجربیات یاد می‌‎کند. او می‌افزاید که: “با دیدن انتهای یک توپ ۷۵ میلی‌متر در نور کامل، توسط جادوی نور بر روی فلز خیره شده بودم.”

کوبیسم
دیسک (Le Disque)، ۱۹۱۸، نقاشی رنگ روغن روی بوم، ابعاد ۵۴۰*۶۵۰ میلی‌متر، موزه ملی تایسن، مادرید

او همچنین از دیدن تانک‌ها، هواپیماها و دیگر خلاقیت‌های تکنولوژیکی که در جبهه دیده بود خیره شده بود و طولی نکشید تا در آثار هنری‌اش این موضوع را به تصویر بکشد. سال‌های ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۳ به عنوان “دوره مکانیکی” او شناخته می‌شوند. کارهای او در این دوره، شیفتگی او به ماشین‌آلات و تجهیزات مختلف را به نمایش می‌گذارند. موتورها، توربین‌ها و پل‌ها که او به عنوان قطعاتی از فرایند تولید از آنها یاد می‌کند، به نظر او آنقدر تمیز، دقیق و زیبا هستند که سخت‌ترین سوژه‌ها برای یک کاربر هستند.

کوبیسم
عکسی از فیلم باله مکانیکی (Le Ballet mécanique)، ۱۹۲۳-۱۹۲۴

علاقه لگر به مدرنیته حتی روی انتخاب رسانه او نیز نقش داشت. با اینکه او یک نقاش بود، علاقه زیادی به سینما داشت و چارلی چاپلین را یکی از بزرگترین هنرمندان عصر خودش می‌دانست. حتی در سال ۱۹۲۴ لگر فیلم خودش را با نام باله مکانیکی ساخت. این فیلم یک قطعه تجربی با روایت آزاد بود که در ۱۲ دقیقه، ۳۰۰ شات جای داده بود. در این فیلم تصاویری از پیستون، جشنواره‌های مختلف و سوژه‌های آزاد وجود داشت.

کوبیسم
سه زن روی پس‌زمینه قرمز(Trois femmes sur fond rouge)، ابعاد ۱۳۸۵*۹۵۵ میلی‌متر، موزه هنرهای مدرن معاصر، سنت اتین، خریداری شده در ۱۹۸۳

این فیلم قرار است به زودی به عنوان یکی از بخش‌های افتتاحیه نمایشگاه تیت، لیورپول در جمعه باشد. این فیلم که با نام فرناند لگر: عصر جدید، لذت‌های جدید عرضه می‌شود، بدون شک اولین نمایش اختصاصی بریتانیا برای این هنرمند طی ۳۰ سال اخیر می‌باشد البته قبلا نیز یک بار از او در کنار پیکاسو تقدیر شده است ولی در سال ۱۹۳۵ یعنی ۴ سال قبل از پیکاسو او یکی از اولین هنرمندانی بود که در موزه هنرهای معاصر نیویورک یک گذشته‌نگار داشت.

فرناند لگر
ABC، گواش روی کاغذ، ۱۹۲۷

هر دو نقاش در سال ۱۸۸۱ به دنیا آمدند. پیکاسو متولد مالاگا بود و لگر که پسر یک دامدار بود در نورماندی به دنیا آمده بود. لگر که متولد روستا بود قد بلند و بدن قوی‌ای داشت و با دماغ پیازی و پوست خشک‌اش شناخته می‌شد. او در سال ۱۹۰۰ و همزمان با پیکاسو به پاریس نقل مکان کرد و پس از مدت کوتاهی که به عنوان معمار آموزش دید، به نقاشی روی آورد.

فرناند لگر
برگ‌ها و صدف، رنگ روغن روی بوم، ۱۹۲۷

در اولین کارهای او تاثیر امپرسیونیسم دیده می‌شود ولی دوران حرفه‌ای او در سال ۱۹۱۰ و هنگامی که به کوبیسم روی آورد شروع شد. این سبک انقلابی قبلا در نقاشی‌های پیکاسو و براک استفاده شده بود ولی لگر این سبک را با کیفیت تمام گسترش داد. بخشی از این گسترش با استفاده از معرفی رنگ‌های روشن و بخشی دیگر با افزودن بیضی‌ها، استوانه‌ها و دیگر اجسام گرد به دست آمده بود. تغییراتی که او بر روی سبک کوبیسم اعمال کرد در نقاشی‌هایی مانند “یک سرباز در حال پیپ کشیدن” با نام مخصوص خودش یعنی “توبیسم” شناخته می‌شدند.

فرناند لگر
خوشحالی ضروری، لذت‌های جدید، غرفه کشاورزی نمایشگاه بین‌المللی پاریس، ۱۹۳۷-۲۰۱۱

در نمایشگاه تیت، ۵۰ نقاشی از تمام دوران حرفه‌ای این هنرمند عرضه می‌شود و بازدید‌کننده‌ها می‌توانند از زمان توبیسم تا آثار انتزاعی دوران مکانیکی او را ببینند. متاسفانه اثر عجیب او از شهر مدرن “The City 1919” توسط موزه هنر فیلادلفیا اجاره داده نشده است ولی “The Disc 1918” به نمایش گذاشته می‌شود. این اثر برخورد انواع مختلف اشکال هندسی و صفحات شکسته شده است. این صحنه تقریبا انتزاعی احتمالا فضای داخلی یک کارخانه است با این حال نگاه فرناند لگر که دنیا را مانند صحنه‌ای که از شیشه جلو یک ماشین با سرعت زیاد می‌بیند، اشیاء را تغییر داده است. در این اثر، مانند دیگر آثاری که در دوران مکانیکی او نقاشی شده‌اند، لگر هیچ تلاشی برای نمایش دقیق اشیاء نمی‌کند و بیشتر سعی دارد یک روش دیدن تسریع‌شده و مدرن را به نمایش بگذارد.

فرناند لگر
مطالعه برای سازنده‌ها، گروه در حال استراحت، ۱۹۵۰، نقاشی رنگ روغن روی بوم

طولی نکشید که فرناند لگر یک مسیر هنری دیگر را در پیش گرفت و چهره‌های انسانی به نقاشی‌های او برگشتند. شبیه به اثراتی از جمله “سه زن” این چهره‌ها معمولا زنان بزرگی بودند که اندام قوی و موهای فر بلندی داشتند. باز هم آثار این هنرمند با آثار پیکاسو که در همین زمان با نقاشی‌های نئوکلاسیک خودش مانند “دو زن در حال دویدن در ساحل” همین مسیر را در پیش گرفته بود، هم مسیر شدند.

فرناند لگر
دو زن و گل‌های دستشان، ۱۹۵۴، رنگ روغن روی بوم

ورنر اشمالن‌باخ، تاریخ‌شناس هنر در رساله‌ای که در مورد فرناند لگر نوشته است به پیکاسو و لگر، به عنوان نقطه متقابل یا آنتی‌پاد اشاره می‌کند. او در این‌مورد می‌گوید: “درحالی که لگر در وظیفه خودش به عنوان یک نقاش امروزی غرق شده بود، پیکاسو یک انسان باهوش بود که به فانتزی‌های خودش دست یافت.”

به بیانی دیگر فرناند لگر نمونه کامل هنرمندی بود که کاملا با دنیای اطراف خودش درگیر شده بود در حالی که پیکاسو هنرمند تنهایی بود که می‌توانست به صورت کاملا غیرمنتظره شاهکار خلق کند.

مطالعه بیشتر: آزادی و انزوا در اوزارک

فرناند لگر
یک دختر با گل در دستش، ۱۹۵۴، رنگ روغن روی بوم

یکی از برجسته‌ترین آثاری که در لیورپول به نمایش گذاشته می‌شود “خوشحالی اساسی، لذت‌های جدید” است که اولین بار در سال ۱۹۳۷ در غرفه کشاورزی نمایشگاه بین‌المللی پاریس به نمایش گذاشته شد. این اثر ۳ متر طول و تقریبا ۱٫۲ متر ارتفاع دارد. این اثر یک فتومونتاژ است که لگر (در زمان گسترش درگیری‌های بین‌المللی) سعی کرده است چشم‌اندازی از صلح را در آن به نمایش بگذارد.

در آن زمان این هنرمند طرفدار لئون بلوم رئیس جمهور سوسیالیست فرانسه بود و در دهه ۳۰ میلادی، آثار هنری او یک چرخش سیاسی غیرقابل انکار داشتند. نتیجه این چرخش آثاری مانند میریاد بود که یک تصویر دلسوزانه از کارگران ساختمانی بود. همچنین در این دوره سخنرانی‌ها و نطق‌هایی نیز در کنگره اتحادیه‌های کارگری و دانشگاه‌های مختلف داشت که در آن‌ها تاکید داشت هنر باید برای تمام مردم باشد و نه فقط برای ثروتمندان. در این سال‌های آخر عمرش او بیشتر به دنبال کارهای عمومی بود و یکی از آخرین پروژه‌هایی که انجام داد، طراحی یک پنجره رنگی برای کتابخانه دانشگاه مرکزی ونزوئلا در کاراکاس بود.

در حقیقت کار اخیر فرناند لگر، هیچوقت نتوانست مانند کارهای قبل از آن مشهور شود. احساس می‌شود در این کارها، نقاشی برای او دیگر اهمیتی نداشت. کلمنت گرینبرگ، منتقد با نفوذ آمریکایی در سال ۱۹۴۰، درباره لگر نوشت که: “به دلیل تکرار زیاد، کارهای لگر، ساده و تو خالی شده‌اند.”

احتمالا به همین دلیل هم بود که پس از مرگ این هنرمند در سال ۱۹۵۵، هیچ‌وقت نتوانست شهرتی که لایق‌اش بود را به دست آورد. رقبای او پیکاسو و علی‌الخصوص ماتیس، نمونه خوبی از بهترین هنرمندانی هستند که تا آخر به خلاقیت خودشان ادامه دادند. یکی دیگر از فاکتورهایی که اجازه ندادند این هنرمند به شهرتی که لیاقت‌اش را داشت برسد، برتری نقد فرمالیستی در بیشتر قرن بیستم بود. طبق این نقد، زوایای دیداری یک کار (مانند فرم آن) مهم‌تر از روایت محتوایی آن بود. از همین رو، اهداف سیاسی نقشی در هنر نداشتند.

البته نشانه‌هایی وجود دارد که این موضوع در نهایت در حال تغییر است. با توجه به دو نمایشگاه بزرگ امسال ( تیت لیورپول و بوزار بروکسل) احتمال می‌رود که لگر دوباره در حال رشد است. سال گذشته نیز نقاشی او با نام «تقابل شکل‌ها» به مبلغ بالای ۷۰ میلیون دلار در حراجی کریستی نیویورک به فروش رسید. به نظر می‌رسد که درنهایت مردم متوجه ارزش این هنرمند به عنوان یک هنرمند مدرن که بیشتر از هر فرد دیگری برای مدرنیته تلاش کرده است شده‌اند.
محمد خزایی

Visits: 177

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا