معرفی و آثار مرحوم احمد نصیرپور، عکاس خاطرههای تکرار نشدنی
معرفی و آثار مرحوم احمد نصیرپور، عکاس خاطرههای تکرار نشدنی | پیکر احمد نصیرپور، از پیشکسوتان عکاسی خبری که به عنوان عکاس جنگ شناخته میشود، صبح روز جمعه (۹ آبان ماه) در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
به گزارش مجله اثرهنری احمد نصیرپور سال ۱۳۳۸ در هشترود به دنیا آمد و در ۹ آبان ۱۳۹۹ چشم از جهان فروبست. از سال ۱۳۵۵ در دوره ی دبیرستان کار عکاسی را با دوربین آگفا به صورت کاملا تجربی شروع کردم و به قدری علاقه داشتم که خود به خود در ابتدای راه تنها با دقت در نشانه های ابزار و بی هیچ راهنمایی از استادی، بسیاری از تنظیم ها را یاد گرفتم.
من در سال ۱۳۵۸ به خدمت سربازی رفتم. یک سال قبل از آن و در دوره انقلاب عکاسی می کردم و به این خاطر به هر کجا که می توانستم سرک می کشیدم و کنجکاوانه در پی موضوع بودم.
در ابتدا در خیابان ها از راهپیمایی های مردم و درگیری های خیابانی، حضور تانک ها و بهشت زهرا و تسخیرکلانتری نازی آباد توسط مردم، عکاسی کردم که در عکاسی از کلانتری نازی آباد، از اسلاید استفاده کردم و اسلایدها را برای ظهور به آلمان فرستادم که متاسفانه! هیچوقت به دستم نرسید.
سال ۱۳۶۰ عکاسی ام را با کار در موسسه کیهان شروع کردم و در سال ۱۳۸۳ هم از همین روزنامه بازنشسته شدم.
در طول جنگ هشت ساله هم در عملیات هایی مثل: طریق القدس، کربلای چهار، آزاد سازی خرمشهر، یگان غرب خیبر، والفجر مقدماتی، والفجرسه و پنج و … حضور داشتم.
خاطره ای که خوب به یادم است در عملیات کربلای چهار وقتی عراقی ها از بمب های شیمیایی استفاده می کردند، من و راننده روزنامه در جزیره مینو بودیم. ما منطقه را با وجود اینکه آلوده به مواد شیمیایی کرده بودند ترک نکردیم. من شروع به عکاسی کردم که حتی برای عکاسی از موضوع ام ماسک ضد شیمیایی را از روی صورت ام برداشتم تا بتوانیم بهتر عکاسی کنم. بعد از گرفتن عکس ها احساس سر گیجه و تشنج دا شتم. وقتی علت را سوال کردم، پرسیدند: شما در کدام منطقه بودید؟ و بعد توضیح داد در جزیره مینو که بمباران شیمیایی شده بود بلافاصله دکتر دستور داد تا برای ما پرونده پزشکی تشکیل دهند.
بعد از قرنطینه شدن لباس بیمارستان به تن کردیم و لباس های من و راننده را برای سوزاندن گرفتند و گفتند: باید اعزام شوید به بیمارستان. ماشین روزنامه را به دلیل آلوده بودن با مواد ضد شیمیایی شسته بودند. به خاطر احساس وظیفه با همان لباس بیمارستان برای ارسال فیلم به اهواز آمدیم و من با اتوبوس فیلم های عکاسی شده را به تهران ارسال کردم که روز بعد عکسی که یک سرباز در حال زدن آمپول ضد شیمیایی بود در صفحه اول روز نامه چاپ شد.(عکسی را که در بخش نمایش آثار می توانید مشاهده نمایید)
زیاد اهل برگزاری نمایشگاه انفرادی نبودم و تا به حال هم نمایشگاهی به این شکل برگزار نکرده ام.
تصمیم داشتم به مناسبت پنجاهمین سال تولدام نمایشگاهی از مجموعه عکس های ام برگزار کنم. ولی متاسفانه خیلی از عکس هایی که گرفته ام در بایگانی روزنامه کیهان است و بنده به عنوان عکاس، به آن عکس ها اجازه دسترسی ندارم ولی در چندین نمایشگاه گروهی شرکت کرده ام و در چند مسابقه عکاسی هم حضور داشته ام.
و بالاخره دریافت لوح تقدیر بازنشستگی از سازمان تامین اجتماعی و این به این معنی است که دیگر از کارایی مفید بازنشست شده ام و به همین دلیل از من تقدیر کرده اند.
این لوح از کار افتادگی من به حساب می آید و به عنوان بازنشسته نمونه، به من یک لوح تقدیر دادند که دیگر در آن آرزوی موفقیت در کار اشاره نشده و فقط برایم آرزوی شادکامی، سلامتی، بهروزی و نشاط توسط سازمان تامین اجتماعی شده است.
به مدت پنج سال از حدود سال ۱۳۷۵ دبیر سرویس عکس موسسه کیهان بودم و بعد از این سالها به مدت ۴ سال جشنواره عکس کودک و نوجوان را به عنوان دبیر با مجله کیهان بچه ها انجام دادم. العان هم با حضور در هیئت مدیره در انجمن صنفی عکاسان مطبوعات ایران از اول شروع به کار همکاری داشتم و از آنجا که عاشق عکاسی از کودک هستم یک نمونه کوچک و جمع و جور عکاسی “کودک و خانواده” را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان راه انداخته ام و دور از دغدغه هایی تا حالا درگیر بودم بیشتر به عکاسی از کودکان مشغولم و گاهی برای دلم از طبیعت هم عکاسی می کنم
• نفر اول مسابقه عکس فقر و فقرزدایی، سال ۱۳۶۸
• نفر اول مسابقه عکس ورود آزادگان، سال ۱۳۷۰
• نفر دوم مسابقه عکاسی کودک و نوجوان، سال ۱۳۶?
• دریافت لوح تقدیر به مناسبت حضور در جبهه جنگ در اواخرسال های دهه شصت
• دریافت لوح تقدیر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به دلیل حضور در جبهه های جنگ هشت ساله
• دریافت لوح تقدیر از انجمن عکاسان مطبوعات ایران به عنوان عکاس انقلاب در سی امین سالگرد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۹ بهمن ماه ۱۳۸۷
قویفکر روزنامهنگار پیشکسوت و نایب رئیس انجمن پیشکسوتان مطبوعات در یادداشتی از زندهیاد نصیرپور اینگونه یاد میکند: احمد آیه محبت و عاشق بود؛ عاشق آدمها. کودکان پا برهنه حلبیآباد اطراف شهرری معلوم نیست جمعه که از راه میرسد چشمان نگرانشان، در انتظار چه کسی باید جادهی خاکی را زیر نظر داشته باشند …احمد روزهای جمعه کوله پشتیاش را پر می کرد از قاقالیلیهای محبوب بچهها و در هر شرایطی میرفت تا این بچههای فراموششده را خوشحال کند. بعد همهشان را جمع می کرد و ازشان عکس میگرفت تا جمعهی بعد عکس هر کسی را به خودش بدهد. احمد نصیرپور وقتی بازنشسته شد در زمینهی عکاسی با علاقهی فراوان به دانشجویان رشتههای عکاسی و همهی علاقهمندان به این هنر، یاری میرساند و … نصیرپور عکاسی را زندگی میکرد. وقتی از سوژهای عکس میگرفت خودش را فراموش میکرد. همین بود که وقتی در جبهه، شیمیایی زدند، احمد برای آنکه عکساش دقیقتر ثبت و ضبط شود، ماسک را از صورتش برداشت و تن سالمش را قربانی انجام وظیفه و عشقش کرد … حاصل این عشق عکسهای بیبدیلی است که در اکثر نشریات داخلی و خارجی منتشر شده است.
آثار مرحوم احمد نصیری :
بازدیدها: ۷۵