آثار یازدهمین دوسالانه ملی سرامیک ایران
آثار یازدهمین دوسالانه ملی سرامیک ایران | مریم درویش: سرامیک در یازدهمین دوسالانه ملی سرامیک ایران به عنوان رسانهای در نظر گرفته شده که به دور از تعاریف سنتی، میتواند ابزار بیان اندیشههای هنرمند باشد.
به گزارش مجله اثرهنری سفال و سرامیک در تاریخ زیست ایرانیان سابقهای کهن دارد و شاید به همین دلیل سرامیک به عنوان هنری کاربردی شناخته میشود که کمتر رویکرد هنری به آن وجود دارد، اما در سالهای اخیر با نگاهها و رویکردهای جدیدی در این حوزه روبهرو هستیم. در همین راستا یازدهمین دوسالانه سرامیک نیز رویکرد متفاوتی پیدا کرد و نکته قابل توجه در این دوره انتخاب یک تم برای آن است. “خودکاوی” درونمایهای است که در فراخوان دوسالانه به هنرمندان معرفی شد و از آنها خواسته شد آثار خود را با توجه به این تم ارائه دهند.
با توجه به گستره معنایی وسیع “خودکاری” و رویکردهای روانشناسانه و اجتماعی آن، هنرمندان این امکان را داشتند که با رویکردهای متفاوت به این موضوع بپردازند و آثاری متنوع خلق کنند. همین مسئله باعث شده است مخاطب با دیدن آثار به نمایش درآمده در یازدهمین دوسالانه ملی سرامیک ایران با کاوشهای هنرمندان در تجربیات زندگی، اتفاقات تاریخی و رویدادهای اجتماعی زمانۀ خود مواجه شوند که به صورت آشکار و نهان با رسانهای به نام سرامیک به نمایش درآمدهاند.
سرامیک در این دوسالانه به عنوان رسانهای در نظر گرفته شده است که بدون توجه به تعاریف سنتی و محدودیتهایی که قبلا برای آن در نظر گرفته میشد، میتواند ابزار بیان اندیشههای هنرمند باشد. هنرمندانی از سایر شاخههای هنری نیز توانستهاند با استفاده از متریال سرامیک و حتی ترکیب آن با متریالهای دیگر، آثاری را به وجود آورند که نگاه نویی به حوزه سرامیک دارد و نحوه استفاده از این ماده را گسترش میدهد.
آثار یازدهمین دوسالانه ملی سرامیک ایران :
تینا ابتهاج در اثری با عنوان “برابری” به مسئله تبعیض اجتماعی میان زنان و مردان پرداخته است و با ترکیبی از ظروف شکسته، فیگورهایی زنانه و مردانه را به وجود آورده است که بر روی هر کدام نوشتهها و تصاویری مربوط به جنس مخالف وجود دارد و به این ترتیب تعاریف زنانه یا مردانه بودن مشاغل و فعالیتهای اجتماعی و خانوادگی را به چالش میکشد.
“بود و نبود” نام اثری از هاجر بهارلویی است که در آن دیواری آجری دیده میشود، درحالیکه بعضی از آجرهای آن ریخته و نقوش مینیاتوری روی آن ناقص شدهاند. این نقوش که نمادی از تاریخ و هویت ایران هستند، به مرور زمان و با کم توجهیهایی که صورت گرفته است روبه نابودی هستند.
زهرا امانی در اثری با عنوان ” تن ناز” سر انسانی را نمایش داده که یک دست با کمک موتور و حرکاتی مکانیکی مشغول نوازش آن است. او در این اثر به خلاء احساسات انسانی و تکرار بیهدف و خالی از توجه بعضی از رفتارهای انسان معاصر توجه داشته است.
محمد بابایی در اثری با عنوان “در دل سیلین” به مسئله تحریمهای داروئی و عواقب آن برای بیماران در ایران پرداخته است. در این اثر کپسولهای سرامیکی را میبینیم که نبض انسان بر روی آنها در حال تپش است و به مرور به خطی افقی تبدیل میشود.
زلف ناز تقوی نیز در اثر “زلف ناز” مخاطبان را دعوت به همکاری برای شکلگیری اثرش میکند. در میان صورتکهای سفالی که روی دیوار قرار دارند فضایی خالی وجود دارد و در مقابل آن یک صندلی قرار گرفته است تا مخاطب با نشستن روی آن به یکی از آدمهای موجود در اثر بپیوندد.
عباس حبیبی با اثری به نام “مسافران بیمقصد” در این دوسالانه حضور دارد. او در این چیدمان تعداد زیادی چمدانهای له شده و سوخته را در کنار هم قرار داده است و قصد دارد تردیدهای انسان برای رفتن و ماندن، همچنین ناکامی او در رسیدن به اهدافش را نشان دهد.
درنا ابیاک اثر “خودآشیانگی” را به شکل استخوان لگن انسان و به عنوان اثری تعاملی ساخته است که مخاطب میتواند با قرار گرفتن داخل آن، رجعتی به دوران جنینی و لحظه ورود خود به دنیای مادی داشته باشد.
مرتضی ترسلی در “باغ بیبرگی” حجمهایی هندسی را جایگزین درختان کرده و باغی را در دنیای صنعتی معاصر به وجود آورده است که هیچ نشانی از سرزندگی و حیات طبیعت ندارد.
مرضیه تقیخانی در “نهان بودگی” به معماری سنتی ایران و هنرهای کهن توجه داشته و فرمهای مقرنسکاری را در شرایطی نشان داده است که راه آنها مسدود شده و جلوی رشدشان گرفته شده است.
“یک بار زلیخا، n بار یوسف” نام اثری از خدیجه تنها است که در آن به یک معضل تاریخی پرداخته و سوءنیت عدهای از مردان نسبت به زنان را به شکلی نمادین به تصویر کشیده است.
بهاره خدایی انارکی نیز در “هجمهها” به چنین مسئلهای پرداخته و زنی را نشان داده که بدن او با چشمان دیگران پوشیده شده است.
فاطمه حیدری نسب در اثری با عنوان “آسانسور” چارچوبهایی را کنار هم قرار داده است که حروف الفبای فارسی در آنها دیده میشود و مجموع این چیدمان درون قفسهای فلزی قرار دارد. این حروف میتوانند نمادی از انسان و گیر افتادن او در محیطی بسته باشند و در عین حال کار او میتواند نقدی به هنرمندان عرصه نقاشیخط باشد که برای ورود راحت و سریع به دنیای هنر به استفاده بیرویه از خوشنویسی پرداخته و کارهایی تکراری به وجود میآورند.
فاطمه رضوی از سرامیک با همان شمایل آشنا و معمول آن استفاده کرده تا معنای موردنظر خود را انتقال دهد. دو بشقاب سیاه و سفید که در تضاد با هم هستند و مقابل یکدیگر قرار دارند به وسیله قطعهای بافتنی به هم متصل شدهاند و پیوندی میان آنها به وجود آمده است.
دلارام ریاضتی در “صدای زیستنم” قطعات سرامیکی باریک را به شکلی منظم در کنار هم آویزان کرده است تا با لمس کردنشان، صدای آنها شنیده شود.
سارا زینی حسنوند در اثری با عنوان “۹” تعدادی آجر را به عنوان موجوداتی منفعل و بیاحساس روی سکوهایی قرار داده است و نهمین آجر که هدفونی بر گوش دارد ماهیتی انسانی پیدا کرده است.
رنه صاحبقدم در “معرفت، وادی سوم” با استفاده از ظرفهای شکسته موجوداتی را به وجود آورده است که نمادی از مرغان داستان سیمرغ هستند.
زینب صباغیان در اثری با عنوان “تبار” فیگورهای کوچکی از انسان را در حالت دورانی در فضا قرار داده است و مجموع آنها در کنار هم کلیت واحدی را تشکیل دادهاند که به شکل یک اثر انگشت دیده میشود.
وحید عزیزی در چیدمان “رد ما” بر روی یک میز مجموعهای از لیوانها را چیده و بدون حضور انسان، بخشی از گرد هم آیی گروهی از افراد را بازسازی میکند، در حالی که تعدادی از لیوانها توسط مخاطبان شکسته و در سطل زباله انداخته شده اند.
علی علیشاه در اثری با عنوان “بلندمرتبهسازی” تعدادی خانه و کلبه را به صورت فشرده درون مکعبی بزرگ قرار داده و به دور آنها پلاستیکی کشیده است تا از بین رفتن این سکونتگاههای گرم و صمیمی و تبدیل آنها به سازههایی بیهویت را نشان دهد.
“بحران” نام اثری از حسین قاسمی است که در آن سه انسان دیده میشود، در حالی که سرهای سیاه آنها صورت ندارد و به جای آن حجمی از مواد مذاب طلایی دیده میشود. این تجمل و درخشندگی در شرایطی که هویت این افراد از میان رفته است، نشاندهنده بحرانی برای انسان امروز است.
فاطمه قربانی در اثری که عنوان آن یک بیت از اشعار صائب تبریزی است، یک ظرف سرامیک را نشان داده که تعدادی چوب غذاخوری چینی در حال هجوم به سمت آن هستند و به این ترتیب آسیبی که از سوی کشورهای دیگر به بعضی از صنایعدستی ایران وارد شده است را نشان میدهد.
فرناز میرفخرایی تفرشی در اثری با عنوان “انسانها در خوابند، آنگاه که مردند، بیدار میشوند” قطعات کوچک سفال را که شبیه فیگورهای انسانی هستند را در کنار هم قرار داده و حجمی مانند پیکر انسان را به وجود آورده است که درون کفن قرار گرفته است.
گفتنی است، بازدید مجازی یازدهمین دوسالانه سرامیک از طریق اینلینک قابلدسترسی برای عموم است.
بازدیدها: ۴۹۷