مجذوب بخش اساطیری شاهنامهام/ ساخت اثری بر اساس سیمرغ عطار
مجذوب بخش اساطیری شاهنامهام/ ساخت اثری بر اساس سیمرغ عطار | سرگی فئوفان، در دیدار با رایزن فرهنگی ایران در روسیه از عشق و علاقهاش به شاهنامه گفت. این هنرمند آثار مهمی را بر اساس شخصیتهای شاهنامه خلق کرده است.
مجذوب بخش اساطیری شاهنامهام/ ساخت اثری بر اساس سیمرغ عطار | به گزارش آتلیه اثرهنری به نقل از خبرنگار مهر، فردوسی با اثر بیزوالش شاهنامه، در طول قرنها یکی از برجستهترین سخنگویان فرهنگ ایران زمین بوده است. هر کجا دلی مشتاق بوده، توانسته به جهان پر جوش و خروش خداوند شاهنامه وارد شود ودر کشاکش عالم واقع و خیال، امکان تماشا و تجلی یافته است. یکی از انسانها سرگی فئوفان طراح، نقاش و مجسمه ساز بزرگ روس است که در کارگاهی که بیش از یک قرن پیش بنا شده، جهان خود را با روایت دنیای اساطیری فردوسی درآمیخته است. در این کارگاه هنرمند روس شما را به تماشای جهان خیالی شاهنامه میبرد. بخش اساطیری شاهنامه توانسته با جهان خیال هنرمند روس یکی شود و او امروز هزاران کیلومتر دورتر از باژ و طابران توس، رودابه و سیمرغ و زال و دیو سفید و… را با گردش قلم موی خود خلق میکند.
آنچه در پی میآید حاصل دیدار قهرمان سلیمانی رایزن فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در روسیه پس از بازدید از کارگاه این هنرمند روس و گفتوگویی با وی است. در این گفتوگو کوشیده شده ضمن بیان چگونگی آشنایی این هنرمند با دنیای شاهنامه به چگونگی آفرینش این آثار هم پرداخته شود. در این دیدار خانم پرفسورایرینا ولکادایوا- هنر شناس و عضو فدراسیون بین المللی نقاشان و آیدا سوبول اوا خبرنگار هم حضور داشتند.
سلیمانی : خوشحالیم که در محضر مردی هستیم که در فضای فرهنگی ایران زندگی میکند و ایران را عمیقاً دوست دارد. اگر اجازه بدهید گفتوگو را از زندگی خودتان شروع کنیم. زندگی شخصی شما چگونه بوده و نقاشی را از کجا شروع کردید و ادامه دادید؟
فئوفان: اگر از زمان دور شروع کنیم، نقاشی را از کودکی شروع کردم سپس به مدرسه هنر وارد شدم هم در مدرسهای عمومی و هم در مدرسه هنر و سپس وارد انتستیتو دولتی هنر به نام لونا چارسکی شدم دورههایی را که زیر نظرابراسف هنرمند بزرگ روس برگزار میشد گذراندم. بعد از ختم دانشگاه در بخش کودکان تلویزیون، به عنوان طراح هنری صحنه، وارد تلویزیون شدم.
در برنامههای کودک طراح و نقاش اصلی برنامهها بودم و زیر نظر من در این گروه پانزده نفر کار میکردند و کار خیلی زیاد بود. بعضی از آن برنامهها از همان دوره تا الان ادامه دارند مثل «شب به خیر بچه ها». انبوهی از برنامههای زیبا و متنوع برای کودکان تولید کردیم. برخی از آن برنامهها متأسفانه متوقف شده است. خانم سوبل اوا هم در برنامه بود ۱۸ سال داشت به عنوان دستیار کارگردان کار میکرد. دعوتهای زیادی شد که من وارد جهان تئاتر شوم و من چون هر روز باید سرکار حضور پیدا میکرد ناچار شدم تلویزیون را رها کرده و برای آزادی عمل بیشتر وارد عرصه تئاتر شوم.
طراحی بازیهای جشنواره صلح در لوژنیکی را من انجام دادم. طراحی صحنه جشنواره شوروی در هند را من انجام دادم. بعد از فروپاشی شوروی کارها متوقف شد اما علاقه من به نقاشی روز افزون بود و من به صورت جدی شروع به نقاشی کرده و در واقع نقاش شدم.
وقتی شروع به نقاشی کردم دوست داشتم از موزه ملل شرق دیدار کنم. سال ۲۰۰۰ در موزه ملل شرق نمایشگاه فرشهای ایرانی در این موزه برگزار شد. در این نمایشگاه من با هنر ایران و رایزن فرهنگی آن زمان ایران در روسیه آقای سنایی آشنا شدم. این گونه موضوع ایران وارد زندگی من شد، یا من وارد دنیای ایران شدم اما عشق نقاشی همیشه با من بود. نمیدانم چه چیزی در این ماجرا وجود داشت و من و هنر ایران چگونه یکدیگر را دریافتیم اما اگر کسی درباره نقاشی روس مطالعه کند میتواند بسیاری از رابطهها را دریابد
سلیمانی: شما تربیت یافته مکتبی هستید که از رئالیسم سوسیالیستی مایه میگرفت و همه هنرها تقریباً تحت تأثیر این مکتب هنری بود. اما شما در برخورد با فرهنگ ایران به بخشی از دنیای ایرانی وارد شدید که نسبتی با رئالیسم سوسیالیستی ندارد. جهان اسطورهای ایران که شما وارد آن شدید کاملاً با عنصر خیال سرو کار دارد نه با واقعیتی که جوهره مکتب رئالیسم سوسیالیستی را تشکیل میدهد. گرچه با توضیحی که در خصوص کار با کودکان دادید عنصر خیال کودکانه همیشه همراه شماست. این انتقال از رئالیسم سوسیالیتی چگونه صورت گرفت؟
ایرینا: من به عنوان پرفسور هنر نظر خودم را میگویم. نظر شما کاملاً درست است اما فراموش نکنیم که ایشان فارغالتحصیل تئاتر است و شاگرد ابراسف. جهان تئاتر جهان خیال است و تکیه اصلی در این هنر بر خیال است. این موجب شد که استاد از عالم واقعیت، به عالم خیال وارد شود.
فئوفان: ارتباط هنر ایرانی با هنر روس را در نظر داشته باشیم. به عنوان مثال هنر پرتره از اروپای غربی به ما وارد شد. قبل از این ژانری به نام پارسونا وجود داشت.
چند صد سال طول کشید تا سبک پرتره آکادمیک از غرب به این جا وارد شود ما اگر به گذشته دور نگاه کنیم پرترههای ایوان مخوف الکساندر نفیسکی، شاهزاده کولتز و خیلیهای دیگر، سبک نقاشی آنها روشها و تکنیکها و نقش و نگارهای آنها همسان است با سبک نقاشی مینیاتور ایران. شما میبینید که در هند به زرتشتیها پارس میگویند اصطلاح پارسون از کلمه پارس است به این معنا که هنر ایران از قدیم در نقاشی روس تأثیر داشت. پرسون بعداً پیدا شد اگر دقیق بررسی کنیم هنر نقاشی ایران از قدیم بر نقاشی روسی تأثیر داشته است.
سلیمانی: نکته جالبی است که شما برای یافتن جهان ایرانی و ریشههای تاریخی آن به هنر روسی برگشتید.
فئوفان: بله همین است.
سلیمانی : بفرمائید چه بخشهایی از هنر روس و چه بخشهایی از هنر ایران برای شما مهم بود که شما با ترکیب و امتزاج آنها با یکدیگر به این هنر دست پیدا کردید و وارد این نوع از آفرینش شدید؟
فئوفان: در ابتدا برنامهام را بر ترکیب این دو عنصر نگذاشتم. این برمیگردد به ذوق هنری. روزی به صورت اتفاقی کتاب شاهنامه را ورق میزدم و به شدت جذب بخشهای اساطیری آن شدم. در اسطوره جای تخیل باز است. مثلاً همین تابلو گذشتن سیاوش از آتش را ببینید؛ من نمیتوانستم بپذیرم که به صورت سنتی این کار را مثل دیگران انجام دهم. در این جا عناصر تصویری به صورت قراردادی وجود دارد و نقاشیها به هم شبیه است. من از میان سه بخش شاهنامه بخش اسطورهای را برگزیدم زیرا با تخیل سرو کار دارد. مثلاً توانستم لباس خاص رودابه را بر اساس تخیل خودم طراحی کنم. همه زاییده تخیل من است. اسطورهها این اجازه را به من میدهند که کار خلق آثار آزادانه صورت بگیرد.
روزی خانم ملویل که در حوزه نقاشیهای شاهنامه کار کرده، از لندن به دیدن کارهای من آمد. برای او جالب بود که من برداشت آزادانه وتخیلی از این موضوعات دارم و در عین حال مرتبط با فرهنگ ایران.
سلیمانی : زیبایی کار در همین جاست که شما بر اساس یک فکر اسطورهای و مبتنی بر تخیل و دست نایافتنی، کار خلاقه انجام دادید و هیچ کس در مقام منتقد نمیتواند بگوید که شما چرا این گونه کار کردید. زیرا تماماً حاصل تخیل شماست و موضوعی را هم انتخاب کردید که در ژرفساخت بسیاری از فرهنگهای جهان وجود دارد. در ادبیات ایرانی با عنوان سیمرغ شناخته میشود، یونانیها به عنوان فونیکس میشناسند، در ادبیات پهلوی به نام کمک میشناختند در ادبیات روسی به نام گمایون شناخته میشود و جالب است که این گمایون شما در ادبیات ما هم وجود دارد و در ادبیات فارسی هما مرغ خوشبختی است و داستانها و قصههای مختلف راجع به هما وجود دارد. شما در این خلاقیت چقدر از سیمرغ ایرانی چقدر از گمایون خودتان چقدر از فونیکس یونانی و… بهره گرفتید.
فئوفان: بله همان طور که گفتید نقطه وصل در فرهنگهای مختلف وجود دارد از زمانی که وارد جهان ایران ایرانی شدم در مطالعاتی که در فرهنگ روسی در باب سیمرین کردم که همان سیمرغ است به این نتیجه رسیدم که امری دائمی است و در همه دورهها هست و از بین نمیرود.
اگر ظرف سفالی را در جایی پیدا کنیم نه مربوط به لهستانی است نه روسی و نه ایرانی، امر مشترکی در بین این وجود داشته است این پرنده یا پرسوناژ، همه موضوع مشترکی هستند که در عمق تاریخ و در اسطورههای ما وجود دارد و تا کنون استمرار دارد.
سلیمانی: جالب است سیمرغ در فرهنگ ایرانی دو چهره دارد یکی سیمایی اهورایی و دیگری اهریمنی. در همین شاهنامه که توجه شما را جلب کرده، سیمایی اهریمنی هم میشود از سیمرغ دید و آن در داستان هفت خان اسفندیار است یک سیمرغ ماهیتی اژدهاگونه دارد. ولی در بخش دیگر شاهنامه یک حکیم یک دانشور و یک پزشک حتی یک خدای زنانه است. حتی اگر بخواهیم عقب تر برویم شاید بتوان سیمرغ را جزو الهههای زن هم دید. بخشی از این نگاه را در پرورش زال میتوان دیدکه نقشی مادرانه دارد. جالب این است که بعد از اسلام هم میتوان این تصویر را دید بیشتر آموزگار عشق و محبت و حکیم و راهنما و همه چیز دان. شما چقدر از این سیماهای متنوع و متکثر تأثیر پذیرفتهاید یا بیشتر در فضای سیمرغ شاهنامه باقی ماندهاید.
فئوفان: کاملاً با شما موافقم ولی اینکه بخشهای خاصی از سیمرغ را پذیرفته باشم نیست بیشتر جمع نگرشهاست اما در ذهن من سیمرغ نقش یک زنانه را به عهده دارد. بر نقش سیمرغ در تربیت و حس مادری بیشتر تمرکز کردهام که بیشتر میتواند در سیمای یک زن ظاهر شود. من این گونه میبینم. سیمای سیمرغ در آثار من زنانه است که دیدگاه من است.
سلیمانی: زیباست. این واقعیتهای دنیای ذهنی شماست. ببخشید اگر سوالاتی از این دست میکنم ولی برای شناخت دنیای ذهنی شما لازم است. در نگاهی دیگر سیمرغ را میتوان الهه زنانه دوگانهای پیش از ظهور زرتشت دید. چون زرتشت با خود توحید را آورد، گر چه میتوان در تعالیم زرتشت هم نوعی دوآلیسم را دید. به نظرم سیمرغ چون بازمانده قبل از زرتشت است میتواند این دوگانگی را نشان دهد. منتهی تمرکز شما بر الهه مادری و دوست داشتن است. البته همین تصویر هم بیشتر هم در ادبیات فارسی باقی مانده است. چقدر با گفته من موافقید؟
فئوفان: من کاملاً با دیدگاه شما موافقم. کند و کاو علمی در این باره نداشتهام اما با نگرش شما موافقم.
سلیمانی: اگر اجازه بدهید کمی هم به ویژگیهای هنری کارهای شما بپردازیم. شما در آثارتان بیشتر از رنگهای گرم استفاده کردهاید مثل قرمز و قهوهای. چه چیزی در مجموعه این داستان دیدید که آن را با رنگ گرم تصویر کردید؟
فئوفان: در بحث رنگ پردازی در هنر روسی بیشتر این نوع رنگها کاربرد دارد و من فکر میکنم این رنگها به هنر ایرانی نزدیکند و این موجب شد که من بیشتر از این رنگها استفاده کنم.
سلیمانی: چقدر فکر میکنید صورتهای دیگر سیمرغ که در ادبیات فارسی مطرح است بتواند دستمایه کارهای بعدی شما قرار گیرد مثل پرداخت داستانی سیمرغ در منطق الطیر عطار؟
فئوفان: سیمرغ عطار بسیار به دنیای ذهنی من نزدیک است و من در کارگاهم در حال ساختن اثری را درباره سیمرغ عطار هستم، که به شکل درختی گلدانی است که سی مرغ از آن بیرون آمدهاند.
سلیمانی: در ترجمههایی که از شاهنامه شده چه بخشی از شاهنامه برای شما جالب بود؟
فئوفان: همه شاهنامه جالب است اما بخش اسطورهای آن امکان بیشتری برای خیال پردازی به شما میدهد.
آیدا: پرتره رستم و تهمینه و فریدون و زال و رودابه و… تصویر شدهاند.
فئوفان: اگر برگردیم به موضوع سیمرغ و مطالعات شمایل نگاری در کاوشهای باستان شناسی منطقه اورال مجسمهای از سگ پیدا شده که به نام سیمرغ بوده، در خاطر ندارم این مجسمه پرداز است یا نه.
سلیمانی: سگ در فرهنگ این منطقه موجود مقدسی است یا خیر؟
فئوفان: نه مقدس نیست.
سلیمانی : آثارتان در کجاها به نمایش درآمده است؟
فئوفان: در هلسینکی، لندن مسکو و… به صورت نمایشگاه فردی دیده شدهاند و در نمایشگاههای جمعی متعددی در سرتاسر جهان نیز حضور داشتهام.
ایرینا: از جانب آکادمی هنر روسیه مدال نقرهای هنر به ایشان اعطا شده است.
این گفتوگو را رایزنی فرهنگی ایران در روسیه برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر گذاشته است.
بازدیدها: ۱۷