نقد هنر

هنرهای تجسمی این روزها مشتری دارد اما مخاطب ندارد

هنرهای تجسمی این روزها مشتری دارد اما مخاطب ندارد لینک : https://asarartmagazine.ir/?p=21236 👇 سایت : AsarArtMagazine.ir اینستاگرام :‌ instagram.com/AsarArtMagazine تلگرام :  t.me/AsarArtMagazine 👆

هنرهای تجسمی این روزها مشتری دارد اما مخاطب ندارد | سعید فلاح‌فر: به معنای وسیع کلمه، هنرهای تجسمی در وضعیت فعلی، این روزها مشتری دارد اما مخاطب ندارد.

به گزارش مجله اثرهنری به نقل از هنرآنلاین: این روزها به دلایلی شاهد انواع مغلطه‌ها و عوام‌فریبی‌ها در دنیای هنر هستیم. اول به این دلیل که هنر به بحثی تخصصی تبدیل شده و با زبان تخصصی این فرصت را پیدا کرده تا کلیدواژه‌هایی را به میل خود برای دیگران تعریف و معنا کند.

از طرفی آگاهی سطحی جامعه، عرصه را برای سودجویان بازتر کرده است. تا جایی که هنر شبیه به بازار مکاره‌ای شده که هر سره و ناسره‌ای در آن دکان و دستکی ساخته‌اند و داعیه‌ها پرداخته‌اند. عوام هم سردرگم، مقهور لفاظی‌ها و جاذبه‌های گاه دروغین آن می‌شوند.

البته منظور از “عوام” تنها توده مردم نیستند. گاهی بخش مهمی از طبقه تحصیلکرده، شبهه هنرمند و شبهه روشنفکر و حتی بدنه مدیریت فرهنگی خود به دلایل متعدد – عمداً و سهواً – در همان مرتبه عملکرد طبقه عوام جای می‌گیرند. بدیهی است به همین دلایل؛ برای شرح شرایط موجود نمی‌توان دوباره به همان گویش‌های فلسفی و پیچیده بسنده کرد.

یکی از این مغلطه‌ها پنهان کردن و یا جابه‌جا کردن تفاوت ماهوی و تطورات مفاهیم “مخاطب هنری” و “خواهان اثر هنری” است که با وجود سادگی ظاهری، به یکی از آفت‌های هنر تبدیل شده است. موضوعی که حداقل می‌تواند زمینه‌ای باشد برای درک درستی از معنای “استقلال هنری” هنرمند که به شدت دستخوش کج‌فهمی‌ها و خدمت به منافع و سلائق عده‌ای از میدان‌داران هنر شده است.

آثار هنری الهامبخش “مخاطب” هستند. یا به شکل روابط سنتی او را مخاطب فرمان و آوایی مقتدر (از پیام و محتوا و مضمون موردنظر هنرمند) قرار می‌دهند و یا به شیوه‌های متاخر، او را به “ضلعی” بنیادی از کلیت اثر تبدیل می‌کنند. در هر صورت آثار هنری مخاطب را وارد جریانی از احساس و تأمل هنر می‌کنند که منجر به تولید و تکثر و پویایی می‌شود.

اثر هنری برای مخاطب محرک و مکمل است و در برابر مخاطب؛ موجب کنش‌ها و واکنش‌های نیرومند و متواتری است که به تعالی و تکامل و توسعه هر دو کمک می‌کند. میان اثر هنری و مخاطب درگیری‌های عمیق‌تر و ماندگارتر، سازنده‌تر یا ویرانگرتر از یک ابراز تحسین ساده حاصل از همسویی و یا اختلاف بر سر “مالکیت” مادی درمی‌گیرد.

در حالی که رابطه فروشنده و مشتری (خواهان) مبتنی بر سفارش، عرضه، تقاضا و معامله است؛ اثر هنری و مخاطب بخشی از حیات و معنا محسوب می‌شوند. تولیدکننده خود را مهیای خواست مشتری می‌کند و هنرمند، مخاطب را به دنیای هنر شخصی و جهان‌بینی خود می‌برد.

مخاطب خود را به قد و قواره هنرمند می‌رساند و تولیدکننده خود را همسوی میل و تقاضای مشتری می‌کند. در طول تاریخ هنر، تنها استثنائاتی وجود دارد که مخاطب و مشتری یکی می‌شوند که البته نباید آن را با قاعده‌ای فراگیر و مرسوم یکی دانست.

اثر هنری می‌تواند منجر به کسب و کار شود اما کسب و کار نمی‌تواند نتیجه‌ای هنرمندانه در پی داشته باشد. هنرمند ممکن است به خاطر آثارش تحسین، محبوب و ثروتمند شود اما برنامه‌ریزی برای کسب تحسین، محبوبیت و ثروت نمی‌تواند الزاماً منجر به خلق اثر هنری باشد.

بخش بزرگی از هنرهای تجسمی، این روزها یا بازاری است و یا نوعی تظاهر به صداقت و یا معنای مبتذل و تصنعی از واگویه‌های درونی هنرمند. هنر بازاری برخلاف معنای گذشته خود، همیشه ناظر به کیفیت نازل فنی و تکنیکی نیست، اما همچنان پسند و اقبال خریداران و مشوقانش را دنبال می‌کند. چه این خریدی براساس مبادله پول باشد و یا کسب نام و موقعیت و نیاز به تحسین. آثاری با عالی‌ترین مفاهیم هنری را – اگر خاستگاهی جز انگیختگی خالصانه هنرمند داشته باشند و تنها به نیت مقبولیت بیشتر عرضه شوند – با هر کیفیتی هم که باشند، باید در همین گروه “هنرهای بازاری” دسته‌بندی کرد. به این تعبیر تفاوت چندانی میان مغازه‌های تابلوفروشی و مجسمه‌فروشی و… با فرهنگ غالب و خریدارمحور نگارخانه‌ها، جوایز و رویدادهای فرمایشی، یارکشی‌های ایدئولوژیک، حراج‌ها، فعالیت دلال‌ها و مدیربرنامه‌ها و… وجود ندارد. اگر چه گروه دوم حائز ظاهری فریبنده‌تر و لوکس‌تر باشند.

به معنای وسیع کلمه، هنرهای تجسمی در وضعیت فعلی، چه بازاری باشد و چه تصنعی و متظاهر، شوربختانه مشتری‌محور است و نه هنرمندانه. منفعل است، نه موثر. تابع و تالی است، نه منشاء پیشتازی. سفارشی است و نه جوششی. خواه این سفارش تحکمی باشد و خواه تشویقی و القایی.

در هر حال تنها می‌توان گفت؛ برآیند هنرهای تجسمی این روزها مشتری دارد اما مخاطب ندارد.

نویسنده مقاله : سعید فلاح‌فر
عکس : تزئینی

Visits: 59

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا